معنی برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت بقدر، در برابر، درمقابل، برله، بطرفداری از، مربوط , به، مال، برای اینکه، زیرا که، چونکه, معنی برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت بقدر، در برابر، درمقابل، برله، بطرفداری از، مربوط پ به، مال، برای اینکه، زیرا که، چونکه, معنی fcاd، f[iت، fmاszi، f[اd، اx zct، fi fiاd، bckbت frbc، bc fcاfc، bckrاfg، fcgi، fzctbاcd اx، kcfmz , fi، kاg، fcاd اdjli، xdcا li، ]mjli, معنی اصطلاح برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت بقدر، در برابر، درمقابل، برله، بطرفداری از، مربوط , به، مال، برای اینکه، زیرا که، چونکه, معادل برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت بقدر، در برابر، درمقابل، برله، بطرفداری از، مربوط , به، مال، برای اینکه، زیرا که، چونکه, برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت بقدر، در برابر، درمقابل، برله، بطرفداری از، مربوط , به، مال، برای اینکه، زیرا که، چونکه چی میشه؟, برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت بقدر، در برابر، درمقابل، برله، بطرفداری از، مربوط , به، مال، برای اینکه، زیرا که، چونکه یعنی چی؟, برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت بقدر، در برابر، درمقابل، برله، بطرفداری از، مربوط , به، مال، برای اینکه، زیرا که، چونکه synonym, برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت بقدر، در برابر، درمقابل، برله، بطرفداری از، مربوط , به، مال، برای اینکه، زیرا که، چونکه definition,